کمک سه شنبه ها!

کمک سه شنبه ها! پانزده سالم بود که طلبه شدم. تازه صدایم دو رگه شده بود و برای مستقلشدن خیلی عجله داشتم، برای همین قم را انتخاب کردم تا از خانواده دور باشم. از همان اول، عالم و آدم با طلبهشدنم مخالف بودند. المپیادی بودم و همه میگفتند با طلبگی آیندهام را خراب میکنم. میگفتند […]